پرش به محتوا پرش به پاورقی

پیوند: تاریخچه‌ای مختصر از شبکه‌های اطلاعاتی از عصر حجر تا هوش مصنوعی

نام انگلیسی کتاب: Nexus: A Brief History of Information Networks from the Stone Age to AI

ترجمه فارسی نام کتاب: پیوند: تاریخچه‌ای مختصر از شبکه‌های اطلاعاتی از عصر حجر تا هوش مصنوعی

نام انتشارات: Random House Publishing Group

تعداد صفحات: 528 صفحه

.

نمره کاربران (Amazon): 4.6 از 5.0

تعداد رأی‌دهندگان: بیش از 8146 نفر

.

نمره کاربران (Goodreads): 4.04 از 5

تعداد رأی‌دهندگان: بیش از25000 نفر

مقدمه و ایده اصلی

کتاب “پیوند” از یووال نوح هراری، تاریخ بشر را نه از منظر تکامل بیولوژیکی، بلکه از دیدگاه تکامل شبکه‌های اطلاعاتی بررسی می‌کند. ایده اصلی کتاب این است که قدرت عظیم و شکننده انسان‌های خردمند (هومو ساپین) از توانایی آن‌ها در ایجاد و حفظ شبکه‌های همکاری در مقیاس بزرگ ناشی می‌شود و این شبکه‌ها تنها از طریق اطلاعات و واقعیت‌های بین‌الاذهانی (مانند پول، ملت‌ها، قوانین و خدایان) که توسط آن شبکه‌ها توزیع می‌شوند، پابرجا مانده‌اند. هراری استدلال می‌کند که تاریخ بشر را می‌توان به یک سری تحولات در معماری این شبکه‌ها تقسیم کرد: از شبکه‌های شفاهی عصر حجر تا شبکه‌های بوروکراتیک مبتنی بر نوشتار، و در نهایت به شبکه دیجیتال مبتنی بر الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی. مسئله اصلی بشر یک “مسئله اطلاعاتی” است: ما قدرت بی‌پایانی به دست آورده‌ایم، اما به دلیل نوع شبکه‌های اطلاعاتی که خلق می‌کنیم (که اغلب مبتنی بر فریب و توهمات جمعی هستند)، در استفاده حکیمانه از این قدرت شکست می‌خوریم. با ظهور هوش مصنوعی، این شبکه به یک نقطه بحرانی (نکسوس) رسیده است که تهدید می‌کند می‌تواند کنترل اطلاعات و در نتیجه کنترل واقعیت را از انسان‌ها سلب کرده و آن را به نهادهای غیرانسانی واگذار کند. این کتاب چارچوبی برای درک این چالش وجودی فراهم می‌آورد.

بخش اول: شبکه‌های انسانی

۱. اطلاعات چیست؟

هراری در این فصل بنیادین، مفهوم اطلاعات را نه صرفاً به عنوان یک بازنمایی خنثی از واقعیت، بلکه به عنوان یک نیروی فعال تعریف می‌کند که شبکه‌های اجتماعی و واقعیت‌های بین‌الاذهانی را ایجاد می‌کند. او نشان می‌دهد که اطلاعات، صرف نظر از درستی یا نادرستی، اساساً یک ابزار اتصال است که انسان‌ها را قادر می‌سازد تا در مقیاس‌های بزرگ با یکدیگر همکاری کنند، حتی اگر بر سر حقیقت عینی اختلاف داشته باشند. تاریخ انسان‌ها نشان می‌دهد که شبکه‌های ما به سادگی با حقیقت عینی ساخته نشده‌اند؛ بلکه با «داستان‌ها» و «توهمات جمعی» شکل گرفته‌اند که هرچند نادرست، اما مؤثرترین ابزار برای ایجاد اعتماد و همکاری بوده‌اند. اطلاعاتی که یک شبکه را به هم پیوند می‌دهد، برای موفقیت آن شبکه کافی است، نه برای نشان دادن واقعیت کامل. این فصل همچنین بر اهمیت سه کارکرد اصلی شبکه اطلاعاتی تأکید می‌کند: ذخیره، پردازش و توزیع. نقص در هر یک از این کارکردها (مانند محدودیت حافظه انسان) محرک اصلی برای ابداع‌های فناورانه بعدی، از نوشتار تا هوش مصنوعی، بوده است. در نهایت، هراری هشدار می‌دهد که قدرت شبکه اغلب از خرد گره‌های فردی (انسان‌ها) مهم‌تر می‌شود و این قدرت شبکه‌ای، می‌تواند ما را به سوی اقدامات غیرعاقلانه جمعی سوق دهد.

۲. داستان‌ها: پیوندهای نامحدود

این فصل به تحلیل اولین و مهم‌ترین فناوری اطلاعاتی انسان، یعنی داستان‌گویی می‌پردازد که آغازگر عصر شبکه‌های شفاهی بود. هراری توضیح می‌دهد که زبان و توانایی ما در ایجاد واقعیت‌های بین‌الاذهانی از طریق قصه‌ها (مانانند افسانه‌ها، مذاهب و اسطوره‌ها)، به انسان‌های خردمند اجازه داد تا از محدودیت‌های همکاری‌های کوچک که توسط پیوندهای خونی و آشنایی‌های شخصی دیکته می‌شد، فراتر روند. در عصر حجر، شبکه‌های اطلاعاتی کاملاً متکی به حافظه انسانی بودند؛ اطلاعات به صورت شفاهی، از طریق قصه‌ها و روایت‌ها منتقل می‌شدند. مزیت اصلی این شبکه، انعطاف‌پذیری و ظرفیت بالای آن برای ایجاد معنا و هویت مشترک بود. با این حال، محدودیت‌ها نیز فراوان بودند: حجم کل اطلاعاتی که یک جامعه می‌توانست ذخیره کند بسیار محدود بود، بازیابی جزئیات دقیق (مانند اعداد بزرگ یا قوانین پیچیده) بسیار سخت بود، و اطلاعات با هر بار بازگویی در معرض تحریف قرار می‌گرفتند. این محدودیت‌ها، جوامع را کوچک نگه می‌داشت، اما آن‌ها را در عین حال، به یکدیگر بسیار نزدیک و متکی به قصه‌های مشترک برای زندگی و همکاری می‌ساخت. هراری نشان می‌دهد که چگونه حتی امروز نیز، سازمان‌های مدرن و ملت‌ها برای بقای خود به روایت‌های قدرتمند، یعنی همان داستان‌ها، وابسته هستند.

۳. اسناد: نیش ببرهای کاغذی

انقلاب کشاورزی و به دنبال آن ظهور دولت‌ها و امپراتوری‌های بزرگ، نیاز به یک شبکه اطلاعاتی با ظرفیت ذخیره‌سازی و پردازش بسیار بالاتر را ضروری ساخت. اختراع نوشتار و اسناد این نیاز را برآورده کرد و به یک شبکه اطلاعاتی بوروکراتیک منجر شد. اسناد (مانند دفاتر حسابداری، قوانین مدون و سوابق مالیاتی) اجازه دادند تا اطلاعات با حجم و دقت بی‌سابقه، مستقل از حافظه ضعیف انسان، ذخیره شوند. این امر، بوروکراسی‌ها را قادر ساخت تا مالیات‌ها را به طور کارآمد جمع‌آوری کنند، ارتش‌ها را مدیریت نمایند، و قوانین را بر گستره وسیعی از سرزمین‌ها اعمال نمایند، که این امر به نوبه خود امکان مقیاس‌پذیری عظیم امپراتوری‌ها را فراهم آورد. هراری با استعاره «ببرهای کاغذی» توضیح می‌دهد که چگونه اسناد، با وجود ماهیت ظاهراً ضعیف خود، قدرت واقعی را در دست دارند؛ آن‌ها از طریق توانایی‌شان در ثبت و تأیید واقعیت‌های بین‌الاذهانی (مانند مالکیت زمین یا بدهی)، می‌توانند زندگی افراد را نابود کنند یا نجات دهند. با این حال، شبکه‌های اطلاعاتی مبتنی بر اسناد نیز ایرادات خاص خود را داشتند: آن‌ها کند، انعطاف‌ناپذیر و مستعد تکرار و اشتباهات بوروکراتیک بودند و قدرت را در دست عده کمی از نخبگان باسواد و صاحب آرشیوها متمرکز می‌کردند.

۴. خطاها: توهم خطاناپذیری

این فصل به بررسی این نکته می‌پردازد که چگونه شبکه‌های اطلاعاتی انسانی، به ویژه شبکه‌های بوروکراتیک و مذهبی، اغلب بر توهم خطاناپذیری بنا شده‌اند، و پیامدهای فاجعه‌بار این توهم چیست. هراری می‌گوید، در حالی که شبکه اطلاعاتی علمی مدرن با آگاهی از خطاپذیری خود و با طراحی مکانیسم‌هایی برای اصلاح و ابطال نظریه‌ها کار می‌کند، شبکه‌های سنتی (مثل مذاهب و رژیم‌های تمامیت‌خواه) اغلب ادعای حقیقت مطلق و خطاناپذیری را مطرح کرده‌اند. این توهم خطاناپذیری، که توسط مراجع قدرت (مانند کاهنان یا رهبران مستبد) ترویج می‌شود، باعث سرکوب اطلاعات متناقض، جلوگیری از اصلاحات و در نهایت، فجایع انسانی (مانند محاکمه‌های جادوگری یا پاکسازی‌های استالینی) شده است. این فصل تأکید می‌کند که تمام شبکه‌های اطلاعاتی، چه انسانی و چه ماشینی، خطاپذیر هستند، زیرا هرگز نمی‌توانند تمام جزئیات پیچیده واقعیت را به طور کامل ثبت کنند. با این حال، تفاوت کلیدی در پذیرش این خطا و وجود مکانیسم‌های خوداصلاحی نهفته است. هراری نشان می‌دهد که در گذشته، اغلب انسان‌ها به جای اصلاح شبکه، گناه شکست و خطا را به گردن عاملان فردی یا نیروهای ماوراء طبیعی (خدایان) انداخته‌اند تا توهم خطاناپذیری سیستم را حفظ کنند.

۵. تصمیمات: تاریخچه‌ای مختصر از دموکراسی و تمامیت‌خواهی

هراری در این فصل، دموکراسی و تمامیت‌خواهی را به عنوان دو مدل متضاد برای پردازش اطلاعات و اتخاذ تصمیمات در یک شبکه سیاسی مقایسه می‌کند. او توضیح می‌دهد که تمامیت‌خواهی، مدلی است که در آن جریان اطلاعات به شدت متمرکز و سلسله مراتبی است و تمام تصمیمات کلیدی توسط یک گره مرکزی (رهبر یا حزب) اتخاذ می‌شود. این سیستم، به دلیل حجم اطلاعات عظیم، معمولاً دچار نارسایی می‌شود و به تصمیمات فاجعه‌بار منجر می‌گردد (مانند طرح‌های پنج‌ساله شوروی). در مقابل، دموکراسی یک شبکه اطلاعاتی توزیع‌شده و شبکه‌ای است که در آن، اطلاعات و قدرت تصمیم‌گیری به میلیون‌ها گره (شهروند) محول می‌شود. با وجود کندی و آشفتگی دموکراسی، این سیستم به دلیل تنوع اطلاعات ورودی، آزادی در بحث و مکانیسم‌های خوداصلاحی (مانند انتخابات)، در درازمدت انعطاف‌پذیرتر و خردمندانه‌تر عمل کرده است. با این حال، هراری تأکید می‌کند که دموکراسی تنها زمانی مؤثر است که شهروندان بر سر یک واقعیت بین‌الاذهانی مشترک توافق داشته باشند و با هم گفتگو کنند. در عصر دیجیتال، این شبکه توزیع‌شده با چالش‌های جدیدی روبرو است، زیرا جریان اطلاعات توسط الگوریتم‌ها و اخبار جعلی مختل شده و توانایی گفتگو و توافق جمعی را تهدید می‌کند.

بخش دوم: شبکه غیرارگانیک

۶. اعضای جدید: تفاوت کامپیوترها با ماشین‌های چاپ

این فصل، آغاز گذار از شبکه‌های انسانی به شبکه‌های غیرارگانیک است و بر تفاوت بنیادین کامپیوترها با فناوری‌های اطلاعاتی پیشین مانند ماشین‌های چاپ تأکید می‌کند. هراری می‌گوید ماشین چاپ صرفاً کار توزیع اطلاعات را بهتر کرد؛ اما کامپیوترها و در نهایت هوش مصنوعی، اعضای جدیدی در شبکه اطلاعاتی هستند که نه تنها اطلاعات را توزیع و ذخیره می‌کنند، بلکه به طور مستقل، آن را پردازش کرده و خلق می‌کنند. کامپیوترها از طریق الگوریتم‌های خود، می‌توانند الگوها را در حجم عظیمی از داده‌ها پیدا کنند، تصمیم‌گیری نمایند و حتی واقعیت‌های بین‌الاذهانی جدیدی (مانند معاملات مالی الگوریتمی) ایجاد کنند. این امر، ماهیت قدرت را تغییر داده است؛ قدرت دیگر تنها در دست کسانی نیست که مالک ابزار تولید (ماشین چاپ) هستند، بلکه در دست کسانی است که مالک الگوریتم‌های پردازش اطلاعات هستند. هراری تأکید می‌کند که کامپیوترها، بر خلاف ببرهای کاغذی گذشته، موجوداتی هستند که دائماً در حال یادگیری و تغییر الگوریتم‌های خود در پاسخ به داده‌ها هستند و این به آن‌ها ظرفیت خودکارسازی و مقیاس‌پذیری بی‌سابقه‌ای می‌بخشد که تهدید می‌کند می‌تواند انسان‌ها را از چرخه پردازش اطلاعات بیرون براند.

۷. بی‌وقفه: شبکه همیشه روشن است

ویژگی اصلی شبکه اطلاعاتی دیجیتال، بی‌وقفه بودن یا همیشه روشن بودن آن است. در شبکه‌های گذشته، پردازش اطلاعات در طول شب یا تعطیلات متوقف می‌شد (مثلاً بوروکرات‌ها استراحت می‌کردند یا کتابخانه‌ها بسته بودند). اما شبکه دیجیتال، به لطف کامپیوترها و الگوریتم‌ها، به طور ۲۴ ساعته در حال جمع‌آوری، پردازش و توزیع داده‌هاست. این پدیده، که با ردیابی مداوم داده‌های ما توسط سنسورها و گوشی‌های هوشمند ممکن شده، پیامدهای عمیقی بر حیات اجتماعی و سیاسی ما دارد. اولاً، این شبکه یک حجم بی‌پایان از داده‌های آنی تولید می‌کند که هر لحظه از زندگی ما را به اطلاعات قابل تحلیل تبدیل می‌کند و به الگوریتم‌ها امکان می‌دهد که رفتارهای ما را با دقت بیشتری پیش‌بینی و دستکاری کنند. دوماً، این بی‌وقفه بودن، فشار عصبی دائمی بر انسان‌ها وارد می‌کند و مرزهای بین کار و استراحت، و بین زندگی عمومی و خصوصی را از بین می‌برد. هراری توضیح می‌دهد که این شبکه همیشه روشن، ماهیت فردیت ما را به چالش می‌کشد، زیرا اکنون یک نهاد غیرانسانی (شبکه/الگوریتم)، دانش عمیق‌تر و به‌روزتری در مورد ما دارد که فراتر از دانش خود ما از خویشتن است.

۸. خطاپذیر: شبکه اغلب اشتباه می‌کند

با وجود کارایی و سرعت سرسام‌آور شبکه دیجیتال، این فصل بر این حقیقت تأکید می‌کند که شبکه غیرارگانیک نیز ذاتاً خطاپذیر است و اغلب اشتباهات بزرگی مرتکب می‌شود. خطاهای این شبکه، ماهیتی متفاوت از خطاهای انسانی دارند؛ این خطاها نه از سر غفلت، بلکه از خطاهای الگوریتمی ناشی می‌شوند. الگوریتم‌ها با حجم عظیم داده‌های تاریخی آموزش می‌بینند و این امر باعث می‌شود که آن‌ها تعصبات تاریخی موجود در جامعه را تکرار و تقویت کنند (مثلاً تعصبات نژادی یا جنسیتی). همچنین، الگوریتم‌ها به دلیل تمرکز بر بهینه‌سازی یک متغیر خاص (مانند سود یا کلیک)، اغلب از هدف اصلی و بافتار انسانی منحرف می‌شوند و به نتایج نامطلوب و غیرمنتظره منجر می‌گردند. هراری به ما یادآوری می‌کند که همان‌طور که شبکه‌های بوروکراتیک گذشته بر توهم خطاناپذیری پافشاری می‌کردند، امروز نیز شرکت‌های بزرگ فناوری اغلب بر دقت علمی الگوریتم‌های خود تأکید می‌کنند، در حالی که این الگوریتم‌ها به سادگی قابل فریب خوردن هستند یا در مواجهه با موقعیت‌های جدید و غیرمنتظره، دچار شکست‌های بزرگ می‌شوند. این فصل لزوم گنجاندن مکانیسم‌های خوداصلاحی شفاف و پاسخگویی انسانی در قلب شبکه دیجیتال را مطرح می‌کند.

بخش سوم: سیاست کامپیوتری

۹. دموکراسی‌ها: آیا هنوز می‌توانیم گفتگو کنیم؟

در عصر شبکه‌های دیجیتال و هوش مصنوعی، شبکه‌های اطلاعاتی دموکراسی‌های لیبرال با تهدیدهای وجودی روبرو هستند. همان‌طور که در فصل پنجم توضیح داده شد، دموکراسی نیازمند یک فضای گفتگو است که در آن شهروندان بتوانند بر سر واقعیت‌های مشترک توافق کرده و اطلاعات توزیع‌شده را عاقلانه پردازش کنند. هراری نشان می‌دهد که الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی، که برای بهینه‌سازی تعامل و جلب توجه طراحی شده‌اند، این فضای گفتگو را نابود می‌کنند. آن‌ها با ایجاد اتاق‌های پژواک و فیلترهای حبابی، واقعیت را برای هر فرد به صورت اختصاصی شخصی‌سازی می‌کنند، و این امر باعث می‌شود که شهروندان دیگر بر سر یک مجموعه واقعیت عینی و حتی بر سر یک مجموعه ارزش مشترک توافق نداشته باشند. علاوه بر این، ابزارهای تولید محتوای هوش مصنوعی، قابلیت تولید اطلاعات غلط (Deepfakes و Disinformation) را با مقیاس و کیفیتی بی‌سابقه افزایش داده‌اند، و این امر، تمایز بین حقیقت و دروغ را عملاً برای انسان غیرممکن می‌سازد. در چنین شرایطی، قدرت گفتگو و اتخاذ تصمیمات جمعی، که از ارکان دموکراسی است، از بین می‌رود و جامعه در خطر سقوط به هرج و مرج اطلاعاتی و تصمیمات متفرق قرار می‌گیرد.

۱۰. تمامیت‌خواهی: آیا تمام قدرت از آن الگوریتم‌هاست؟

در حالی که شبکه‌های دیجیتال دموکراسی‌ها را تضعیف می‌کنند، آن‌ها به طور همزمان به ابزاری قدرتمند برای شکل‌گیری نوع جدیدی از تمامیت‌خواهی دیجیتال تبدیل شده‌اند. رژیم‌های تمامیت‌خواه تاریخی (مانند نازی‌ها یا استالینیست‌ها) در نهایت به دلیل حجم عظیم اطلاعات مورد نیاز برای کنترل کامل یک جامعه شکست خوردند، زیرا شبکه‌های اطلاعاتی آن‌ها (مانند پلیس مخفی و بوروکراسی‌های کاغذی) کارایی کافی نداشتند. اما هوش مصنوعی و شبکه‌های نظارتی دیجیتال، این مشکل را حل کرده‌اند. آن‌ها به رژیم‌ها اجازه می‌دهند تا نه تنها بر اقدامات شهروندان، بلکه بر احساسات، افکار و حتی نیت‌های آن‌ها نظارت کنند (مثلاً از طریق سیستم اعتبار اجتماعی یا نظارت بیومتریک). این سیستم‌ها، اطلاعات را به گونه‌ای متمرکز، بی‌وقفه و خودکار پردازش می‌کنند که قدرت تمامیت‌خواهی به اوج کارایی خود می‌رسد. هراری هشدار می‌دهد که این نوع جدید از تمامیت‌خواهی، خطرناک‌تر از مدل‌های تاریخی است، زیرا می‌تواند از طریق دستکاری دقیق اطلاعات شخصی، واقعیت بین‌الاذهانی افراد را از درون بازنویسی کند و کنترل کامل و بی‌سابقه‌ای بر روح و روان انسان اعمال نماید.

۱۱. پرده سیلیکونی: امپراتوری جهانی یا شکاف جهانی؟

فصل پایانی کتاب به پرسش بزرگ در مورد آینده شبکه اطلاعاتی می‌پردازد: آیا ما به سمت یک امپراتوری جهانی تحت سلطه یک شبکه اطلاعاتی واحد و جهانی پیش می‌رویم یا به سوی یک شکاف جهانی که با “پرده‌های سیلیکونی” مجزا و متخاصم از هم جدا شده‌اند؟ هراری خاطرنشان می‌کند که تهدیدات ناشی از هوش مصنوعی، مانند جنگ‌افزارها، اخبار جعلی و بحران‌های اقتصادی، مرزهای ملی را نمی‌شناسد و نیازمند یک همکاری جهانی و حاکمیت واحد بر فناوری هستند. با این حال، در حال حاضر، قدرت‌های بزرگ (به ویژه ایالات متحده و چین) در حال رقابت برای کنترل این فناوری هستند و شبکه‌های اطلاعاتی، در حال تقسیم شدن به دو یا چند بلوک رقیب هستند. اگر این شکاف تشدید شود، هر بلوک دارای یک شبکه اطلاعاتی و یک هوش مصنوعی با الگوریتم‌ها و واقعیت‌های بین‌الاذهانی متناقض خواهد بود که می‌تواند به تشدید درگیری‌ها، سوء تفاهم‌ها و عدم توانایی در حل مشکلات جهانی مشترک (مانند بحران‌های اقلیمی یا اپیدمی‌ها) منجر شود. نتیجه این رقابت، سرنوشت آینده تمدن بشری را رقم خواهد زد.

نکات کلیدی

  • شبکه‌ها بر حکمت مقدم‌اند: موفقیت و بقای انسان در طول تاریخ نه به دلیل خرد فردی، بلکه به دلیل توانایی ما در ساخت شبکه‌های همکاری اطلاعاتی بوده است، حتی اگر این شبکه‌ها بر اساس توهمات بنا شده باشند.
  • جابجایی قدرت پردازشگر: قدرت در طول تاریخ از گره‌های انسانی (قصه‌گویان) به گره‌های بوروکراتیک (اسناد و قوانین) و اکنون به گره‌های غیرانسانی (الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی) منتقل شده است.
  • چالش هوش مصنوعی: هوش مصنوعی اولین شبکه اطلاعاتی غیرانسانی است که توانایی خلق واقعیت‌های بین‌الاذهانی (مانند هنر، ایدئولوژی و روایت‌های عمیق) را دارد، نه فقط پردازش آن‌ها.
  • خطاپذیری و خوداصلاحی: تمام شبکه‌ها خطاپذیر هستند. تمدن‌ها تنها در صورتی پیشرفت می‌کنند که مکانیسم‌های خوداصلاحی (مانند روش علمی یا دموکراسی) را در هسته شبکه خود بپذیرند و توهم خطاناپذیری را کنار بگذارند.
  • تهدید دموکراسی: الگوریتم‌ها با بهینه‌سازی “تعامل” به جای “حقیقت”، فضای گفتگو و واقعیت مشترک لازم برای کارکرد دموکراسی را از بین می‌برند.
  • ظهور تمامیت‌خواهی دیجیتال: هوش مصنوعی می‌تواند به رژیم‌ها امکان کنترل اطلاعات با دقت، سرعت و مقیاس بی‌سابقه‌ای را بدهد و یک سیستم نظارتی کامل‌تر و خودکارتر از هرآنچه در تاریخ وجود داشته، ایجاد کند.

جمع‌بندی نهایی

“پیوند” یک تحلیل تاریخ‌نگارانه است که به جای تمرکز بر خود فناوری هوش مصنوعی، بر بافت تاریخی و سیاسی آن تأکید می‌کند. هراری نتیجه می‌گیرد که بشریت به یک دوراهی حیاتی رسیده است: ما باید آگاهانه تصمیم بگیریم که آیا اجازه دهیم شبکه اطلاعاتی جدید، کنترل واقعیت بین‌الاذهانی و زندگی ما را به دست گیرد، یا اینکه می‌توانیم یک بار دیگر، این ابزار عظیم قدرت را تابع ارزش‌ها و اهداف انسانی سازیم. او هشدار می‌دهد که اگر هوش مصنوعی به رقبای جهانی متخاصم اجازه دهد تا دو یا چند پرده سیلیکونی متفاوت بسازند که هر کدام بر اساس روایت‌ها و واقعیت‌های بین‌الاذهانی مجزا کار می‌کنند، توانایی بشریت برای حل مشکلات مشترک خود (مانند بحران‌های اقلیمی و جنگ‌افزارهای هوشمند) از بین خواهد رفت. راه حل، نه در عقب‌نشینی از فناوری، بلکه در تنظیم عاقلانه آن، با تأکید بر شفافیت، عدم تمرکز قدرت و حفظ حق انسان‌ها برای دسترسی به یک واقعیت مشترک نهفته است. پیام نهایی کتاب این است که قدرت را می‌توان کنترل کرد، اما تنها زمانی که ما نحوه عملکرد شبکه‌های اطلاعاتی را، که آن قدرت را می‌سازند، درک کنیم.

.

دانلود کامل کتاب:

پیام بگذارید